ما زندگی را دوست میداریم زیرا نمی شود به روزگار اعتماد کرد
کوچه های تنهایی به نویسندگی محمد زنگنه بر روی صحنه می رود .
کیارستمی در سال ۱۳۱۹ متولّد شد. او دارای لیسانس نقاشی از دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران است. عباس کیارستمی از سال ۱۳۴۰ به عنوان نقاش تبلیغاتی در «آتلیه ۷» و یکی دو مؤسسهٔ دیگر به کار طراحی جلد کتاب و آفیش پرداخت، و بعدها به «تبلی فیلم» رفت. از سال ۱۳۴۶ در «سازمان تبلیغاتی نگاره» به طراحی و ساختن تیتراژ فیلم پرداخت که نخستین آنها تیتراژ فیلم «وسوسهٔ شیطان» ساختهٔ محمد زرین دست بود. طراحی پوستر و ساخت تیتراژ فیلمهای قیصر و رضا موتوری ساختهٔ مسعود کیمیایی را او انجام داد. مدتی بعد به دعوت فیروز شیروانلو، که مسئولیت «امور سینمایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» را داشت به «کانون» رفت و در سال ۱۳۴۹ فیلم کوتاه «نان و کوچه» را ساخت. در سال ۱۳۵۱ فیلم «زنگ تفریح» را ساخت و با ساخت فیلم «مسافر» در سال ۱۳۵۳ مطرح شد. او در سینمای بعد از انقلاب پایه گذار سینمایی شد که تا به حال فیلمسازان زیادی پیرو این نوع سینما، فیلم ساخته و مطرح شدهاند. عباس کیارستمی با فیلم «طعم گیلاس» در سال ۱۹۹۷ جایزه نخل طلای جشنواره فیلم کن را هم از آن خود کردهاست.

کیارستمی و مارتین اسکورسیزی در جشنواره فیلم مراکش
کارگردان
نان و کوچه
زنگ تفریح
مسافر (۱۳۵۳)
گزارش (۱۳۵۶)
اولیها (۱۳۶۳)
خانه دوست کجاست؟ (۱۳۶۵)
مشق شب (۱۳۶۷)
کلوزآپ (۱۳۶۸)
زندگی و دیگر هیچ (۱۳۷۰)
زیر درختان زیتون (۱۳۷۲)
طعم گیلاس (۱۳۷۶)
باد ما را خواهد برد (۱۳۷۸)
آ. ب. ث. آفریقا (۱۳۷۹)
ده (۱۳۸۰)
پنج (۱۳۸۲)
بلیت (۱۳۸۳)
جادهها (۱۳۸۴)
نویسنده
گزارش (۱۳۵۶)
اولیها (۱۳۶۳)
کلید (۱۳۶۴)
خانه دوست کجاست؟ (۱۳۶۵)
کلوزآپ (۱۳۶۸)
زندگی و دیگر هیچ (۱۳۷۰)
مسافر (۱۳۷۲)
زیر درختان زیتون (۱۳۷۲)
سفر (۱۳۷۳)
بادکنک سفید (۱۳۷۳)
طعم گیلاس (۱۳۷۶)
بید و باد (۱۳۷۷)
باد ما را خواهد برد (۱۳۷۸)
طلای سرخ (۱۳۸۲)
بلیت (۱۳۸۳)
جادهها (۱۳۸۴)
علیرضا نادری اپیزود اول این نمایشنامه با نام "مرشد بلقیس" را نوشته که گلاب آدینه در آن بازی میکند. آدینه در اپیزود در نقش زنی نقال و معرکهگیر ظاهر می شود که خودش را مرشد بلقیس مینامد و مسائل مختلف اجتماعی از زبان وی در این نمایش نقل می شود.
امپرسیونیسم در لغت به معنای ، دریافت آنی، یا دریافت حسی است. در بهار 1874 گروهی از هنرمندان فرانسوی تحت نام انجمن هنرمندان گمنام گرد هم آمدند و یک استودیوی عکاسی (آتلیه نادار) را برای نمایش آثارشان اجاره کردند و در معرض دید عموم گذاشتند حدود هشت نمایشگاه گذاشتند که گوستاو کوربه دردومین نمایشگاه به آنان پیوست.
وقتی باران می بارد یاد و خاطرات در کنار تو بودن در دلم زنده می شود.
باران را دوست دارم زیرا تو را در آن لحظه حس میکنم.
عاشق بارانم ، زیرا عاشق قلب مهربان تو هستم.
وقتی باران می آید ، احساس میکنم در کنارمی.
احساس میکنم دستان گرمت درون دستهای من است و با هم قدم میزنیم در زیر قطره های مهربان باران.
صدای رعد آسمان مرا به یاد آن لحظه می اندازد که با فریاد به تو میگفتم دوستت دارم عزیزم.
بیا تا دوباره لحظه های بارانی را با حضور در کنار هم عاشقانه کنیم.
بیا تا مثل باران شویم ، همان بارانی که عاشقانه بر روی درختان می بارد و آنها را تازه میکند.
وقتی باران می بارد ، دلم میخواهد تا آخرین قطره اش در زیر آن بمانم.
بمانم و به تو فکر کنم ، به لحظه های زیبای با تو بودن بیندیشم.
باران ببار که دلم هوای یارم را کرده است.
ببار که صدای قطره هایت مرا به یاد درد دلهای عاشقانه با یارم می اندازد.
حضورت مرا یاد حضور یارم در آغوشم می اندازد.
لطافتت مرا به یاد گرمی و لطافت دستان یارم می اندازد.
این نمایش برای شخص بنده و مطمانم برای تماشاگرانش جالب و دیدنی است / خاص بودنش و فضای اجراییش بسیار زیبا است و امیدوارم خدا کمک کند که ما جزء این جشنواره مقدس باشیم . در ادامه گفت : من از تماشاگرانی که برای اجرای عموم این نمایش خیابانی باعث دلگرمی ما شدن تشکر می کنم . و سپاس ویژه از سرپرست گروه هنری عرفان آقای حاج فرهاد زنگنه با تشکر